« به نام انسانیت که زیباترین رسمه»
من یه دردم
من يه ايراني افغاني ترک آمريکاييم
يه روسم عربم چينييم آفريقاييم
من يه يهودي زرتشتي مسيحي بهاييم
هندو مسلمونمو بي مذهبمو بوداييم
يه ايراني ام که صفا و سادگي رسممه
يه افغاني ام که تاريخم پر ستمه
من يه کردم که رفيقم کوه و تفنگه
يه فلسطينم که چهل پنجاه سال تو جنگه
يه آفريقايي سياه مثل عمق جنگل
اوني که رفتار ميشه باهاش مثل انگل
يه آلماني ام که از نازي ها سيلي خورده
يه حزب که واسه جنايتش آبرومو برده
يه آمريکايي که دس تو دس عراقيا
گريه کرديم تو اين جنگ و مرگ و غوغا
يه اشک قشنگ از چشم يه تبتي
که ميسوزه تو حسرت آزادي مملکتي
يه ايراني ام که پرچمم و گم کردم
وسط اين همه اسم و رسم سردر گمم
به هر شکل و لباس و زبون تو هر مملکتي ام
به نام عشق و آزادي و انسان حثييتم
به اينکه همه مثل هميم و فقط اين يه اصل
به نام انسانيت که زيباترين رسم
من يه درد مشترکم فرياد کن منو
ديوار و بشکن و بيرون بزن از اين تنو
رها شو رها شو تو وسعت دنيا رها شو
با هر رنگ پوستي و زبوني هم صدا شو
واسه روزي که تمومه زندونا ويرون شن
و چشم مادرا واسه بچه ها گريون نشن
و روح قشنگ هيچ زني لگدمال نشه
غيرت پر معني مردها پايمال نشه
و هيچ سري بالا دار نره واسه عقيدش
زني از ترس خونواده نسوزه تو آتش
روزي که زندگي هيچ کسي تفتيش نشه
ملاک اعتقاد و ايمان تسبيح و ريش نشه
روزي که آزادي تو خيابون همه برابر
زن و مرد کوچيک و بزرگ خواهر و برادر
روزي که همه جا توي صلح و آزاديه
قدم به قدم باغ و درخت و آباديه
لحظه اي که شايد انسان دوباره معني بشه
تموم اين شعارهاي قشنگ عيني بشه
لحظه اي که ميرسه شايد ولي من نيستم
من خيلي زود تر از اونچه فک کني ميميرم
ولي تو بمون و به ياد شاهين پرواز کن
پنجره هاي ذهنتو رو به دنيا باز کن
به جاي من بخون و بخند و نفس بکش
تو هر لحظه اگه شد اين سرود و آواز کن
بزار کوه پيش مرامت تعظيم کنه
آسمون بارون رو با اشک تو تنظيم کنه
بزار واسه يه بار شده آدم آدم شه
مث استعاره اي از شعراي سادم شه
من يه درد...
(شاهین نجفی)